خاطرات
هرگاه به یادم افتادی.....به اسمان نگاه کن.....من انجا نیستم.....زیر خاکم....با خدایم حرف بزن
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  من با اسم خاطرات و آدرس maryam16.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرزوها

روزی پسرک فقیری که پا نداشت کنارخواهرش نشسته بود.به پاهای برهنه ی او نگاه کردو در دلش گفت:خدایا چه میشد اگر من هم پا میداشتم؟

ناگهان خواهر او زمزمه کنان به پاهایش نگاه کرد و گفت:خدایا چه میشد اگر من هم برای راه رفتن روی زمین کفش هایی داشتم؟

در این حین نوجوانی که قیافه ی معمولی تری داشت از کنار انها رد شد و با خود گفت:خدایا چه میشد اگر من هم می توانستم کفشی نو بخرم؟

پسرک تا نگاهش را از زمین بلند کرد چشمهایش به زنی افتاد که داشت با بقل دستی اش در حالی که با یک جعبه کفش از کفش فروشی بیرون می امد حرف میزد و میگفت:چه میشد اگر خدا کاری میکرد که من بتوانم این کفش های 100هزار تومانی را بخرم؟

پسرک لبخندی زد و به اسمان نگاه کرد و گفت:خدایا ممنون که به من پا ندادی.چون اگر پا میداشتم کفش هم میخواستم.اگر کفش میداشتم باید یک دانه نو میخریدم اگر یک دانه نو میخریدم گرانترش را میخواستم.و شاید بعد هم تمام عالم را.اما حال از همه ازاد تر و راحت ترم........

[ چهار شنبه 4 خرداد 1390برچسب:, ] [ 21:33 ] [ مریم ]

سلااااااام.اینم یه اپ دیگه.اما شاید این اخرین اپم باشه تا یه ماه دیگه نتونم پست جدیدی بفرستم.اخه امتحانام داره شروع میشه.امیدوارم این اپم هم قشنگ باشه.بای

[ سه شنبه 27 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 11:23 ] [ مریم ]

 

 

تمومه دنیام زیر و رو کردم به خاطر تو                                      تمومه شب پر گریه کردم به خاطر تو

کاش رنگی می گرفت این دل ساده ی من از تو         صد افسوس که تمام عشق را خط خطی کردم به خاطر تو

عشق بازی هایم شهره ی شهر است اما                        چیزی از غمش دم نمی زنم آن هم به خاطر تو

همه ی روزگار بی تو بودن را زیر و رو کردم شاید                     باز هم اشکی ببینم که ریخته شد به خاطر تو

اما نه  این دل ساده ی من دیگر بیش از این                      گول نمی خورد و نمی گوید فقط به خاطر تو 

اوج قصه ی غمناکم انجاست که حتی  دلم هم        به حرفم گوش نمی دهد از دست تلخی های خاطر تو 

تنها گذاشتی دلم را و دیگر هیچ به یاد تو نیست             اما چه کنم که باز هم شود ضربانش به خاطر تو؟

شاید به دارش کشم این دل ساده و تنگم را                          ان وقت دیگر من می مانم و خیال و خاطر تو

ترسم از این است که او مرا دنبال خود  کشد و من                        تنها توانم گفتن شعری باشد به خاطر تو

چه باکم از دل کندن و دل بستن دل؟                                         من این کار را خوب یاد گرفتم به خاطر تو

نمی دانم کدام یک مالک من می شوند فرجام              دلی که بی تو می رود یا منی که زنده ام به خاطر تو

اما ای عشق قشنگم غم نخور چون                      زندگی افسانه ای ست که شروع پایانش ست به خاطر تو

 

[ سه شنبه 27 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 10:54 ] [ مریم ]

در جلسه ی امتحان عشق من مانده بودم و یک برگه ی سفید!یه دنیا حرف نگفتنی و یه بقل تنهایینمیدونم وقت امتحان چه قدر بود.شاید 5 دقیقه شاید1ساعت شاید1 ماه یا شایدم یه عمر!!!!!!اما برگم هنوز سفید سفید بود.......

برای خواندن مطلب به ادامه ی مطلب بروید


ادامه مطلب
[ شنبه 24 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 11:19 ] [ مریم ]

خدایا دلم گرفته...........

 

دلم گرفته از قصه ی تلخ خلقت              از این بودن از این درد و حسرت

 

میخوام برگردم یه چند سالی میشه           همه میخواییم اما نمیدونم واسه چی نمیشه؟

 

نمیدونم چی شد که یه دفعه ما بد شدیم              تورفتی اون بالا و ما توخودمون گم شدیم

 

خوب میدونم یه روزی  برمیگردی               واسه ما   دنبال ما میگردی

 

خدایا تا همیشه چشم به راهت میمونم        زمین جای خیلی تنگیه خوب میدونم

 

زمین جای موندن واسه ما نیست         غصه خوردن و زجر کشیدن کار ما نیست

 

میدونم دوباره عاشق شدن و بلد میشیم     درمونی واسه دردای همدیگه  میشیم

 

میدونی تا اون روز منتظرت میمونم       تا بیای قصه ی درد واست میخونیم

 

 

[ جمعه 23 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 14:12 ] [ مریم ]

به سختی بعد از از رفتنش از جایم بلند شدم.باخود قسم خوردم دیگر دوستش نداشته باشم.روزها گذشت تا من باز او را در میان انبوه مردم دیدم.به سمتم برگشت و دلم لرزید.به من نگاه کردو شور و شوق پیدا کردم.به من خندید و من عشق عجیبی را درون خود دیدم.فکرکردم دوباره دارم عاشقش میشوم.به سمت من گام برداشت قسم خوردم قسم قبلی ام را بشکنم.دستهایش را برایم بلند کرد و من از خود بی خود شدم.دست هایش را روی شونه هایم گذاشت و من تازه متوجه گرمی وجودش شدم و دیدم تنها قلبم برای او می تپد.تمام ارزویم این شد که در ان لحظه در اغوشش بکشم.ناگهان به همان دستان گرم مرا کنار زد و دوان دوان به طرف پشت من دوید و دیگری  را سخت بغل کرد.باورم نمی شد ان نگاه  ان خنده ان قدم ها برای من نبود.و من انقدر احمق بودم  که نفهمیدم او هرگز مرا نمی بیند ای کاش پشت سر هیچ چیز نمی بود شاید انگاه صاحب ان نگاه میشدم.ای کاش ان دیگری من می بودم.ای کاش...

 

[ چهار شنبه 21 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 21:55 ] [ مریم ]

باران بهانه بود تا تو زیر چتر من و کنار دستان سردم تا انتهای کوچه بیایی.

ای کاش کوچه انتهایی  نمی داشت
 

کنار دستان گرمت  در انتهای کوچه ایستادم و ارام زمزمه کردم:به خدا دوستت دارم.وگفتم

بغض بزرگترین اعتراضه که اگه بشکنه دیگه اعتراض نیست التماسه!به تو التماس میکنم نرو

تو ازم پرسیدی :چون دوستت دارم به تو نیازمندم یا چون به تو نیازمندم دوستت دارم و من خندیدم و گفتم

چون دوستت دارم بی نیاز ترینم

تو با اندوه به من نگاه کردی و گفتی:اما حاصل عشق مترسک به کلاغ مرگ یک مزرعه است

و تو ان شب مرا در انتهای کوچه تنها گذاشتی و من به این پی بردم

قشنگی باران به این است که هر چه قدر زیرش گریه کنند هیچ کسی نمی فهمد

 

 

[ شنبه 17 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 7:4 ] [ مریم ]

یک فیلسوفی میگه ادم ها چهار دسته هستند:

1-اونهایی  که وقتی هستند هستند و وقتی نیستند نیستند:

اینجور ادم ها وقتی کنارشون هستی حسشون میکنی و وقتی رفتن دیگه تموم شدن

2-اونهایی  که وقتی هستن نیستن و وقتی نیستن هم نیستن:

اینجور ادمها اساسا بودن ونبودشون مثل همه و واسه ادم فرقی نداره

3-اونهایی  که وقتی هستن هستن و وقتی نیستن هم هستن:

اینجور ادم ها همیشه تو قلبتن  چه نزدیک باشن چه دور

4-اونهایی که وقتی هستن نیستن ولی وقتی نیستن هستن:

اینجور ادم ها تا کنارتن متوجه بودنشون نیستی و وقتی میرن یادشون تو قلبت احساس میکنی

 

فکر می کنید شما جزو کدوم دسته هستید؟؟(البته فکر پیچیده شد چون خیلی هست ونیست داشت

اما به نظر من یک جورایی خیلی درسته)

[ پنج شنبه 15 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 21:11 ] [ مریم ]

سلام.امشب خیلی دلم گرفتهیک احساس خیلی بدی دارم با اینکه روز خوبی را پشت سر گذاشتم.امیدوارم هرچه زودتر از این حالت وحشتناکی که چند وقته اومده سراغم بیرون بیام.این چند وقته سرم خلوت تره چون واسه چند روزی مدرسه نمیرماخه بچه های مدرسه را بردن مشهد و من هم باهاشون نرفتم و واسه همین مدرسه تعطیله.فکر کنم دلم به خاطر همون گرفته.به هر حال مطلب زیر را به عنوان اپ امروز میذارم.امیدوارم تو این چند وقته یک کار مفیدی انجام بدم.فعلا خداحافظ

[ یک شنبه 11 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 21:38 ] [ مریم ]

 

بالاخر بعد از کلی اصرار یه چندصد هزار تومانی به وسیله ی

  یکی از اشناهای صاحب کارش  پیدا کرد.

چند ماه گذشت و طلبکار هر روز و هر روز زنگ میزد و پولش را می خواست

 اما طرف اه در بساط نداشت

که پسش بده.تا یک روز صبح که داشت میرفت سر کار  حسابی

 از این زنگ ها خسته شد و وقتی

گوشی را قطع کرد رفت سراغ گوشیش و صداش را ظبط کرد وگفت:

این طلبکاره بی شعوره و نفهمه هست

جواب به این کثافت نده و بعد این صدا را  ظبط کرد و گذاشت

 اهنگ زنگ مخصوص طلبکاره تا هر موقع

زنگ زد هم بفهمه زنگ زده هم بی خودی جوابش را نده.این طوری خودش

 را خالی کرد و رفت تا سوار

اسانسور بشه .

اسانسوره خیلی شلوغی بود شاید 10نفر به راحتی توش جا می شدند.

با بی حوصلگی سوار

اسانسور شد ودر اسانسور بسته شد تا اینکه ناگهان صدایی شنید

:اره میخوام دوباره به طرف زنگ

بزنم تا ببینم پولم چی شد.باشه همین الان زنگش میزنم

دقیق تر نگاه کرد همون طلبکاره بود و میخواست بهش زنگ بزنه.

تمام ابروی چندین و چند سالش پیش صاحب کارش در خطر بود.

دست تو کیفش کرد تا دنبال گوشیش بگرده که ناگهان

 صدایی بلند شد:این طلبکاره بی شعوره و نفهمه هست جواب به این کثافت نده....

تمام اسانسور محو تماشای طرف شدند و داشتند با

 تحیر بهش نگاه میکردند.دستاش منقبض شد و دیگه

نتونست تکون بخوره.طلبکار جلو اومد و گفت:نفهم.بی شعور.کثافت.ها؟....

(صبح اون روز طرف را اخراج کردن اما بعدش با میانجی گری بقیه دوباره

 به سر کارش برگشت)

 

[ یک شنبه 11 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 6:42 ] [ مریم ]

باران نیا .....زمین جای قشنگی نیست... خوب می دانم که در اینجا گل در عقد زنبور است و سودای بلبل دارد و پروانه را هم نیز دوست دارد

[ چهار شنبه 7 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 13:23 ] [ مریم ]

parsaspace.com/files/1742684884/

یک اهنگ خیلی قشنگ در مورد اختلاف طبقاتی از مریم حیدر زاده.امیدوارم خوشتون بیاد

راستی امشب میخواستم از تمام کسانی که برام نظر نمیذارن هم تشکر خیلی بکنم.چون همه جا فقط به اونایی که نظر میدن توجه می کنند گفتم اینجا یک کم متفاوت تر باشه.به هر حال فقط میخواستم بگم ممنونم اگه نظر نمیذارید یا تو نظر سنجی شرکت نمی کنید یا مطالب را تا تهش نمی خونید و فقط با بی حوصلگی عکس ها را نگاه می کنیدمثل اینکه دارم زیادی حرف میزنمولی من را واقعا با این کار خوشحال می کنیددیگه بیشتر از این وقتتون را نمی گیرم.تا بعدا خداحافظ

راستی این هم عکس چند تا گل تقدیم به همه ی اونایی که نظر نمیذارن

 

 

 

[ سه شنبه 6 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 21:15 ] [ مریم ]

موشکی خواهم ساخت/

                                            

                                    خواهم انداخت به فضا/                                               
  

                                          دور خواهم شد از این سیاره ی غریب/                               

                   

          که در ان هیچ کسی نیست که در بیشه ی پول اقتصاد دان ها رابیدار کند/ 


موشک از ادم تهی/

                               هم چنان خواهم راند/

                                                                  

                                                             پشت کهکشان ها کره ای ست/

          

                              که در ان پنجره ها رو به بانک باز است/

                                   

                                              دست هر کودک ده ساله ی شهر شاخه ی پولی ست/

 

مردم  شهر به پول چنان می نگرند که به یک چیز بی ارزش/

                                                                              خاک نیز از پول متنفرست/

 

پشت کهکشان ها کره ای ست/

       

                            که در ان وسعت حساب بانکی ات به اندازه ی کل زمین است/

                                           

                                               ادمان وارث پول و خانه و ماشینند/


 

پشت کهکشان ها کره ای ست/

                                                 

                                              موشکی باید ساخت............


[ سه شنبه 6 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 3:31 ] [ مریم ]

سلام به تو ای قشنگ ترین نی نی کوچولوی دنیا.من این نامه را تنها برای تو نوشتم.وبعد هم تو این وبلاگ به نمایش گذاشتمش.ببخشید اگه یک خورده غلت املایی دارم.بریم سراغ نامه.من در اون روز غشنگ افتابی که واسه.......

برای خواندن بقیه داستان به ادامه ی مطلب بروید

 


ادامه مطلب
[ یک شنبه 5 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 6:7 ] [ مریم ]

parsaspace.com/files/7923884884/

این هم یک اهنگ دیگه از مایلی سایرس

[ پنج شنبه 1 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 22:0 ] [ مریم ]

parsaspace.com/files/0593884884/

اینم یک اهنگ خیلی قشنگ به اسم The Way I Loved Youکه پیشنهاد دانلود را بهتون میکنم

[ پنج شنبه 1 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 19:31 ] [ مریم ]

با سلام خدمت نی نی کوچولو های عزیز باتوجه به اینکه استقبال از برنامه ی قبلی من در مورد اگه شماها عاشق باشید....خیلی زیاد بود این دفعه به جای عشاق عزیز مورد بحث ما مامان ها هستند.من امروز میخوام چند روش چه طور مامان را کفری کنیم را به شما یاد بدهم..

امیدوارم خوشتون بیاد

برای خوندن مطلب به ادامه ی مطالب پایین بروید


ادامه مطلب
[ سه شنبه 30 فروردين 1390برچسب:, ] [ 13:50 ] [ مریم ]

خدایا میخواهم  جهنم را با اب خاموش کنم و بهشت را اتش بزنم و بعد بهت بگم چه قدر دوستت دارم

خدایا میخوام تا اخر خط منتظرت بمونم و بعد ببینم اونکه منتظرم مونده تویی نه من!

خدایا میخوام بگم عشق خالق و مخلوق بهترین عشق هاست چون خالق هیچ وقت رو چیزی که خودش ساخته عیب نمیذاره و مخاوق هم هیچ وقت به قدرت خالقش شک نمیکنه

خدایا این قدر سد های بلند جلوی راهم قرار بده تا من متوجه دوری راه نشم تا اخر بیام

خدایا دوستم بدار زیرا اگر تو دوستم نداری هیچ انسانی مرا لایق دوست داشتن نمیداند


...............خدایا به خدا دوست دارم

 

[ دو شنبه 29 فروردين 1390برچسب:, ] [ 18:21 ] [ مریم ]

این هم جملات قشنگی که برام نظر گذاشتید.وبا تشکر مخصوص از اقا محسن که همیشه بهم سر میزنند

 

و من عشق را در ابنبات دختر بچه اي ديدم كه ميخواست با ان اب دريا را شيرين نمايد تا ماهي ها نميرند
 

 

شبها در حسرت ديدن خورشيد گريه نكن زيرا لذت ديدن ماه را از دست ميدهي (شكسپير)

        

بگذار سرنوشت هر راهی که میخواهد برود،راه ه من جداست

بگذار این ابرها تا میتوانند ببارند.... چتر من خداس



        
عشق گویند از کلمه عشقه که ناکم گیاهی شبیه پیچک است گرفته شد واگه سراغه کسی بیاید آنقدر اورا فرا می گیرد تا خشکش کند ایا عشق را درک کرده ایم؟

[ شنبه 27 فروردين 1390برچسب:, ] [ 15:2 ] [ مریم ]

سلام.من نی نی کوچولو هستم.وبا توجه به اینکه بردن یک نی نی کوچولو سر قرار ها داره رواج پیدا میکنه من هم متن زیر را براتون نوشتم تا بیشتر اگاه بشید


1-اگه شماها عاشق باشید هی من با شما میرم سینما و فیلم باحال می بینم و به مامان میگم که کجا بودید و او نهم کلی خوشش میاد

2-اگه شما ها عاشق باشید من هی ابنبات میگیرم که نگم شما کجا رفتید و چه کردید

3-اگه شماها عاشق  باشید و هی با هم حرف بزنید من هم یاد میگیرم وقتی بزرگ شدم باید به زنم چی بگم

4-اگه شما ها عاشق باشید هی از مامان ابنبات میگیرم که بگم شما ها کجا رفتید و چه کردید؟

5-اگه شما ها عاشق باشید مامان باباها یادشون میمونه که بیشتر مراقب ما باشند که یک وقت مثل شما به راه خلاف کشیده نشیم

6-اگه شما ها خیلی عاشق باشد و با هم عروسی کنید نسل ما نی نی کوچولو ها منقرض نمیشه

7-اگه شما ها عاشق باشید من هم یاد میگیرم که عاشق باشم و در اینده در حق یک نی نی کوچولوی دیگه این لطف ها را بکنم

امضا

یک نی نی کوچولویی که میدونه عشق چیه

 

[ پنج شنبه 25 فروردين 1390برچسب:, ] [ 18:45 ] [ مریم ]

1-توی اینجا هر وقت به یکی میگه ببخشید اقا ساعت چنده؟

میگن ساعت میخوای چی کار؟شماره بدم

2-توی اینجا 11نفر را می فرستند توی زمین فوتبال و 11000نفر اونها را نقد می کنند و1100000نظر مختلف می دهند و1نفر هم کاری نمیکند

3-توی اینجا وقتی به کسی میگی شما ماهواره دارید میگه ماهواره دیگه چیه؟اما وقتی میگی تکرار سریال24(یکی از سریال های ماهواره)ساعت چنده؟میگه ساعت9

4-توی اینجا مردم برای اقشار مختلف جک می سازند و از عادت های خوب غربی ها میگن تا خودشون را پایین بیاورند و اونها را بالا

5-توی اینجا با اینکه تنها 14.30%مردم توی تهران زندگی میکنند اما بیش از80%امکانات مثل پزشکان مهندسان بیمارستان ها و... در تهران است

6-و در اخر توی اینجا هر چی بگی توی اینجا چه خبره هیچکی محلت نمیذاره

امیدوارم این حقیقت های تلخ که هیچ وقت و توی هیچ کشوری تمامی نداره مارا متوجه اشتباهاتمون بسازه.

به امید عالی بودن

[ پنج شنبه 25 فروردين 1390برچسب:, ] [ 10:31 ] [ مریم ]

لب تابش را باز کرد.دلش برای تنها دوستش خیلی تنگ شده بود و یکی از قشنگ ترین متن هایی را که داشت  انتخاب کردو داشت میفرستاد که ناگهان یاده ایمیل قبلی اش افتاد اخه ایمیل قبلی را هم که زده بود هنوز جوابش را نداده بود بالاخره بعد کمی دو دلی لب تابش را بست و گفت :بعد از اینکه او جوابم را بدهد!
فردا صبح شد .تا لب تابش را باز کرد دید یک ایمیل دارد از طرف همان دوست همیشگی!یک چند سالی بود که که او را ندیده بود اما همیشه باهم در ارتباط بودند شروع به خواندنش کرد.....ایمیل از طرف دوستش نبود:سلام منیکی از اقوام ایشان هستم.متاسفانه ایشون شب گذشته در حین رانندگی درگذشت موقعی که به محل حادثه رفتم و لب تابش را باز کردم دیدم دیشب موقع تصادف داشته یک پیام فکر کنم با مضمون عذر خواهی برای شما میفرستاده پلیس ها میگن شاید همین دلیل حواث پرتی و تصادفش شده..............
دیگه نتونست ادامه بده در لب تاب را بست فقط نمیدانست باید برای حماقتش گریه کند یا برای غم تنها دوستش؟؟؟

 

نتیجه:هیچ وقت فرصت ابراز دوستی و عشق را از خودت نگیر شاید این اخرین بارش باشد!!!

 

 

 

امیدوارم خوب بوده باشه

 

 

[ سه شنبه 23 فروردين 1390برچسب:, ] [ 20:10 ] [ مریم ]

خب....تا اینجا مطالب وبلاگ قبلیم بود اما حالا میخوام تازه مطلب جدید ها را بذارم

[ دو شنبه 22 فروردين 1390برچسب:, ] [ 5:0 ] [ مریم ]

امام علی (ع):قدر سیر شدن تو در ین دنیا غذا هست و اگر با انها سیر نشدی بدان با تمام دنیا هم سیر نمی شوی

 

 

 

اشتباهات و عکس العمل ها


بلیط هواپیما در دستم بود و روی صندلی نشتم ومنتظر شدم تا برم داخل هواپیما احساس گرسنگی شدیدی میکردم بنابراین یک بسته بیسکویت خریدم و در ان را باز کردم و کنار خودم گذاشتم و مشغول خواندن روزنامه شدم.مردی امد و کنار صندلی من نشست بعد از چند ثانیه دستم را دراز کردم تا اولین دانه ی بیسکویت را بردارم.اما قبل از ان مرد دستش را داخل جعبه برد یک دانه برای خودش برداشت در ابتدا به او هیچی نگفتم و بیسکویتم را خوردم اما دفعه ی بعد هم دوباره مرد از بیسکویت من برداشت من از زیر روزنامه به او چپ چپ نگاه میکردم اما نگاهان من تاثیری نداشت تا اینکه به دانه ی اخر بیسکویت رسید مرد دستش را داخل جعبه کرد اخرین دانه را برداشت نصف کرد و از جایش بلند شد و رفت بعد از چند ثانیه هم زمان پرواز من رسید و من از جایم بلند شدم اما هنگام بلند شدن صحنه ی عجیبی دیدم ان جعبه ی بیسکویتی که خریده بودم هنوز انجا بود و من تمام این مدت داشتم بیسکویت ان مرد را میخوردم!!!


نتیجه:مشکلات مردم یکی است و طرز برخورد انها به بزرگی روحشان بستگی داردلبخند

 

[ دو شنبه 22 فروردين 1390برچسب:, ] [ 4:58 ] [ مریم ]

 

دوستم بدار


 
دوستم بدار
                                                         دوستم  بدار زیرا زمانی خواهم رفت
دوستم بدار
                                             زیرا زمانی مانند پاییز خواهم رفت 
                                        بی انکه به کسی بگوییم بعد از من زمستان است
                                 همه ی ما پاییز را شماتت می کنیم
 اما از برای چه ؟
به خاطر برگ های نارنجی اش که ما را یاد غروب عاشقان می اندازد یا به سرخی آتش عشق؟       
یا به خاطر شکستن سکوت سنگین درختان با خش خششان؟
یا به خاطر مرگ پس از ان؟
ای مردم از برای چه پاییز را شماتت می کنید؟
                                                       میگوییم بعد از پاییز مرگ زمین شروع می شود
اما مگر مرگ اغازی برای زندگی دوباره نیست؟
دوستم بدار
                                                                           چون همانند پاییزم
                         عاشق و تب دار وبی قرار
دوستم بدار
                                                        زیرا اگر عشق نورزی به ارامی خواهی مرد
                                  زیرا ضربان قلبت با دوست داشتن زنده است
گویند خدا در روح ادمی دمید
                                          پس قدر همان یک نفس خدایی کن
خدایی کن و بیافرین
بیافرین عشق را در سرزمینی که در ان هیچ کسی نیست که در بیشه ی عشق  قهرمانان رابیدار کند
بیافرین عشق را در سرزمینی که در ان مردم عصا از کور می دزدند
بیافرین عشق را تا مردم بفهمند سیب به خاطر عشق به زمین از درخت جدا می شود
بیافری عشق را تا مردم بفهمند سرعت عشق از نور هم بیشتر است
بیافرینم عشق را تا مردم بفهمند دوست داشتن دل میخواهد نه دلیل
دوستم بدار
                                             زیرا اندک زمانی برای دوست داشتن داریم
                               و من خواهم رفت از پی خود تا انجا که کسی به من بگویید:
                                                                        
 دوستم بدار.............گریه

 

 

 

دیروز خدا را دیدم....

  لب باغچه ی احساس بود
                                      عشق می کاشت و دوستی درو میکرد
همه ی هرز ها را بر می داشت
                                            وعجب هرزی بود!
هرز حسد بود و آه....
                                                                                 هرز ها جانشین گل بودند
ادمی پر شد از نفرت هرز ها
                                              و در ان میدان شیطان بیش از همه کار میکرد
اب میداد پای هرز ها
وخدا آه کشید......
گلها مردند و هرزها پیروز!!!
                                 گل میکاشت که قفس تنهایی اش پر شود از فصل بهار !!!
     گلها رویدند و مردند...
وخدا تنها ماند....
بی انکه گلی بی هرز او را ببیند
                                           بی انکه گلی او را ببیند

 

 

 

 

 

من....


مرامن نخوانید
                                                          من را آدم نخوانید
                                        من اگر منم دو حرف کوچک برایم کم است
                           مرا تمام حروف الفبا نتواند سرود چه رسد به من
من گاه خدایم گاه شیطان
                                                                        گاه عاشقم گاه مکار
مرا من نخوانید
من هنوز خود را نشناخته ام اما از مریخ با خبرم
اری من هنوز از خود بی خبرم
                                                    من هنوز عاشق نشدم اما شعر می سراییم
مرا من نخوانید
                                                        مرا دنیا بخوانید
اری من دنیایم بزرگ و زیبا و بی وفا و فانی
                                    شاید این سه حرف مناسب باشد
                                                                            اما مرا من نخوانید....

 

 

 


style="font-size: large;">   شبی.......


شبی خواهم امد
                                                 شبی پراز درد
نگاه تو به رفتن
                                    و نگاه رفتن به اشکهایت
                                                                                    شبی خواهم امد
                                                که تو باشی و من و عشق
                                                       ان شب خدا را برایت می سرایم
ودرهر لحظه که تو خواهی به تو خواهم رسید
زمانی می ایم که تو من باشی
                                                                        که تو خالی از تن باشی
تو وجودت سراغاز است
و ان وقت می روم که صبح شود
                                            دست هایت وداعم شود
                                                     ان وقت می روم تا تو بخوابی
                                            زمانی می روم که نیازت به من تمام شود
                               وشب دیگر باز به خانه ی دوست باز خواهم گشت

 

 

می توانید تو نظر سنجیم شرکت کنید و بگید کدوم شعر قشنگ تره

[ دو شنبه 22 فروردين 1390برچسب:, ] [ 4:55 ] [ مریم ]

سلام.من مریم هستم و تازه توی لوکس بلاگ شروع به وبلاگ نویسی کردم.راستش من قبلا تو بلاگدون یک وبلاگ با همین اسم  و همین مطالب داشتم اما نمیدونم چرا بلاگدون یک دفعه ای فیلتر شد و من دیگه به وبلاگم دسترسی ندارم واسه همین اینجا را برای وبلاگ نویسی انتخاب کردم و میخوام کم کم همه ی مطالب وبلاگ قبلی ام را به اینجا منتقل کنم امیدوارم از اینجا هم مثل بلاگدون راضی باشم و با نظراتتون من را راهنمایی کنید.نمیدونم دوباره بلاگدون باز میشه یا نه اما ما دیگه به سایت های فیلتر شده حسابی عادت کردیم!!!!!به هر حال این شروع کار من تو اینجاست.امیدوارم با کمک نظرهاتون این یکی را بهتر از قبلی اداره کنم.تا بعد خداحافظ

[ شنبه 20 فروردين 1385برچسب:, ] [ 15:14 ] [ مریم ]
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

حرف های هست برای (نگفتن) حرف هایی که هرگز سر به (ابتذال گفتن) فرود نمی اورد و سرمایه ی ماورایی هر کس به اندازه ی حرف هایی هست که برای نگفتن دارد و خدا برای نگفتن حرف های زیادی برای نگفتن دارد هر کس به اندازه ایی که احساسش می کنند(هست) هر کس را نه بدان گونه که(هست)احساس می کنند بدان گونه که (احساسش)می کنند هست دکتر شریعتی
امکانات وب

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 22
بازدید ماه : 538
بازدید کل : 95844
تعداد مطالب : 78
تعداد نظرات : 267
تعداد آنلاین : 1


document.write(""+"<"+"/sc"+"rip"+"t>");

كد تصوير تصادفی

جاوا اسكریپت

.



قالب میهن بلاگ

download

قالب بلاگ اسکای

اخلاق اسلامی